می تراود مهتاب
انجمن ادبی مهتاب داراب
 
 

سخنی با ادیبان انجمن ادبی مهتاب  شهرستان داراب

به حرمت فقر وجدانمان را به چربی ها نفروشیم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

این یک دیدکاه شخصی است:

آن قدر تز داده اند و فلسفه ی شعر بافته اند که آدم نمی داند در مورد شعر چه بگوید!شعر امروز ما مثل ملک صاحب مرده ای است که هزار تا صاحب برایش پیدا شده و هر کسی به طریقی ادعای میراث میکند

شعر آزادهم بهانه ی خوبی شد برای هر که دلش خواست بنویسد.اما واقعیت این است که ایل تبار شعر دارد به باد میرود.اگر دقت کرده باشیم فقط شاعران مخاطب هم شده اندخودمان به نمایندگی از مردم جمع می شویم دور هم ویکدیگر را نقد و بررسی می کنیم.جالب اینکه توده ای ازما ناتوانی خود را به گردن بی سوادی مخاطب می اندازیم در صورتی گه همین مخاطب بی سوادبا خط و نقاشی موسیقی و نمایش و.....گاهی ارتباط لذت بخشی دارد و در حد توان خود می فهمد بد بختی اینجاست که ما گاهی خودمان هم نمی دانیم چه میگو ییم یا فقط خودمان می دانیم و دیگران نمی فهمند برخی از ما هنوز تکلیفمان را معلوم نکرده ایم که هدفمان از شعر چیست؟بگذریم از من خواسته بودی که نقدی براشعار دوستان داشته باشم اما بدو ن اینکه قصد شکست نفسی وکلاس فروتنی داشته باشم نقد کار هر کسی نیست و جمله هایی که بهم می بافم دیدگاه شخصی است شما می توانید نپذیرید ولی من معتقدم که گاهی برخی از انجمن ها و جشنوار ها سم مهلک شعر و شاعر است.و بعضی از منتقدان ومفسران شعرمان راباید مورد نقد وبررسی قرار داد ممکن است این حرفها به مزاج کسی خوش نیاید اما معاصرانی در شعرو ادبیات ما هستند که مرده اند و بی خبراز مرگ خویشند.آنان که ازسر بی دردی می نویسند.باید برای درمان خویش دردی دست و پا کنند وگرنه بین مردگان هم خواهند مرد.این را من نمی گویم شعرشان چنین جار می زند

گرفتاری ما این جاست که گرفتار عناوین پیش کسوت وپس کسوت شد ه ایم.توی وبلاگها که سرک بکشید شاهکارهای گمنام ومزخرف های مشهوری می بینی که حالت از ین بی عدالتی ادبی به هم می خورد.می توانید امتحان کنید

:یکی از کار های ضعیف خود را به نام یکی از مدعیان شعر امروز روی وبلاگ بگذاریدو نظر خواهی کنید ان وقت بنشینید و بازار آشفته شعر را تما شا کنید.

به دوستان انجمن اذبی سپید ه فورگ گفته ام به خودم هم می گویم: شعر همان است که کارشناس نمی گوید و معاصران چاپ نمی کنند شعر خودت هستی وقتی که راحت فکر میکنی. مثل اینکه دارد باران می اید با اجاز ه دست از افاضات بر می دارم ودر باران قدمی می بزنم .خدارا چه دیده ای شاید بهار زو دتر ازقرار رسیده باشد/ رسول امیری.بهمن 1390

بخش فورگ
                                                                                                                  رسول امیری  


ارسال شده در تاریخ : دو شنبهبرچسب:, :: 8:58 :: توسط : Admin

از این که از وب سایت انجمن ادبی مهتاب داراب دیدن کردید متشکرم.

   شاعران گرانقدر دارابی  برای ارسال مطالب و اشعار خود می توانید مطالب خود را به ایمیل mahtab.darab@yahoo.com  یا شماره 09377432562 ارسال نمایید

تا بصورت اتوماتیک با نام خودتان در وبسایت ثبت شود!

 خواهشمندیم انتقادات و پیشنهادات خود را ارسال کنید تا بتوانیم نواقص وبسایت را برطرف کرده  و

در  بهتر شدن آن بکوشیم.

با تشکر مدیریت سایت  مر تضی صیادی


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 19:40 :: توسط : Admin

به اطلاع کلیه اهالی قلم و دوستداران شعر میرساند جلسات انجمن ادبی مهتاب شهرستان داراب روزهای چهارشنبه هر هفته از ساعت 18 الی 20  برگزار میگردد.

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبهبرچسب:, :: 13:9 :: توسط : Admin

صداى تاول زده عشق رادرفاصله ها مى فهمم
وصداى شکستن فریادم،بگو...
بگوچگونه طراحى کنم بى تو
فرداى لختم را؟


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 18:43 :: توسط : Admin

گلیم غصه ام رادیرگاهیست پیچیده ام،

درکنج حیاط لب باغچه خاطره هاخاک میخورد،

آن رااززیرپای ابدیت بیرون کشیده ام!

جاپای خدانیست درآن،

گلدان شکسته ی دیروزه ام را،

که درهوس غنچه ی فردایش بوددرکنارش انداخته ام،

وصبح زودآن رابه پیرمردی که درکوچه های خیال باچارچرخ دستی اش،

خاطرات تلخ رامیخرد به بهای یک نور،

یک امید خواهم فروخت


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 18:40 :: توسط : Admin

شب بی تو رویای سحر گشتن ندارد

خورشید من ایت اسمان گشتن ندارد

هفت اسمان عشق بی مهتاب رویت

در شام خود یک نقطه روشن ندارد

از هرم سوزان هوس های زلیخا

یوسف دگر پیراهنی بر تن ندارد

این شوره زار تلخ باورهای مسموم

یک غنچه پوسیده بر دامن ندارد

سوگند بر اعجاز مژگانت که شاعر

یک مریم معصوم آبستن ندارد

از جمعه های بی تو بودن ناگزیریم

این هفته ها جز آه بر روزن ندارد

آهسته میگویم که نامحرم نداند

جان بی تو جز کابوس جان کندن ندارد

مهتاب من ، خورشید جان سوز جهان تاب

شب بی تو رویای سحر گشتن ندارد


ارسال شده در تاریخ : شنبهبرچسب:, :: 12:8 :: توسط : Admin

این مطلب بزودی افزوده می گردد


ارسال شده در تاریخ : یک شنبهبرچسب:, :: 23:49 :: توسط : Admin

باتو حواس من کمی جای تو خالی میشود

باپروپای خنده ای محو خیالی میشود

سهم من ازدیدن تو میوه ی کالی میشود

درهوس چیدن تو حالی به حالی میشود

 ن- بلاغی


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبهبرچسب:, :: 18:56 :: توسط : Admin

 ازدرد دوری کوفتم خود را به دیوار

 امشب تمام استخوانهایم شکسته

 ایل و تبــارم را بسوزان راحتــم کــن

 ای ماجــرای زیر خاکستر نشسته

 

 رویــای سرمــاخورده ی ولگرد برگرد!

 هرجا رسیدی کمتر از ما گفتکو کن

 اهل جهنم را چه کارش با زمستان

 آتش بیاور تاولــم را شستشو کــن

 

ای عشق از عشق من امشب دست بردار

ول کن دلش را لعنتی،لعنت بــه شیــطان

دیدی چه گفتم؟معذرت می خواهم ای عشق

از کــوره در رفتم نفهمیـــدم  بــه قــــــرآن

 

 تقصیــر از شعر مـن بی معرفت بــود

 امایکی باید بداند مـــرگ من چیست؟

 مـرگ مـن از داغ کسی مثــل.....،بمانــد

کم دارم امشب عاشقم دست خودم نیست

 

 بــاران گرفتــه زخـــم آغــوش کسی که

 جرات نـدارم ماجــــرایش را بگــــویم

دنیا نمی داند چه حالی دارم امشب

 حتـا همین حـالا نشسته روبرویـم


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبهبرچسب:, :: 9:5 :: توسط : Admin

شکست یک تهمتن را ببینی

سکوت مرد بی زن را ببینی

کجایی آینه ؟ باید بیایی

چروک صورت من را ببینی


ارسال شده در تاریخ : سه شنبهبرچسب:, :: 12:32 :: توسط : Admin

نت آواز شما آه ندارد چه کنیم؟

آن صدای بم و دلخواه ندارد چه کنیم؟

این علی بغض خودش را ته چاهی می ریخت

ما که آبادیمان چاه ندارد چی کنیم ؟

(محمد یزدان پناه)


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 12:19 :: توسط : Admin

 


آسمان اشکی نداشت

ابرهای خشک  آن جا از توان افتاده بود

در به در ، در عمق این« سقف بلند ساده بسیار نقش»

ماه با چشم فقیر ، رود هم از تشنگی در جاده گیر

خار و خاشاک و بیابان خسته بود  

باد بی بو و بخار ، بلبل و گل انتظار

صبح خالی از نسیم

روشنایی شد یتیم

کورکی* می نالد از دست زمین

از ستاره ، آسمان از نون و دین

دختر خورشید بی رنگ و نوا

روسیاه روسیاه روسیا

باز باران گیر و دار آمدن

کی بیایم ، یا نیایم ، چون شدن؟

چشمه ها چشم انتظار

چشم کوه و سبزه  سوی  کردگار

آفتاب عمر ما هم خشک خشک

برف و باران بی نصیب از بوی مشک

آب دریا تشنه یک قطره شد

موج ها بر بال این اندیشه  شد

آسمان آمد زمین

پیش یار نازنین

آسمان غمناک بود

 در هم آغوشی سرد خاک بود

در بیابان توی قلبش جمله خار

آه از این روزگار


*نام خاری

{جعفر فولادفر}

 

این شعر را در سایت شعر نو بخوانید


ارسال شده در تاریخ : سه شنبهبرچسب:, :: 19:36 :: توسط : Admin

پنجره رو وا می کنم به شاخه های بی کسی

یه نفس از اون می گیرم شاید تو از راه برسی

تو پیشمی مثل نفس مثل شعور پنجره

وقتی به ساحل می رسیم که دستامون خیلی تره

موج نسیم پنجره وقتی که از راه می رسه

شیشه شفاف دلم پر می شه از هر چی گله

چشمای رنگین زمین برق نگاه آینه

طاووس زلف آسمون بین همه جا که حیرونه

یادمه در خیال خود هی می چیدم وا می شدی

غنچه خندون لبت ساغر مینا می شدی

خرمنی از گل می چیدیم زیر کلاه نور ماه

تو دامن فصل سپید فقط فقط بایک نگاه

خورشید نمناک دلم پر می شد از یه آسمون

با دستای خیس خدا با یک وضو تو کلبمون

میای که بی خدا بشیم که اون جا شاهی نداره

سوار موج اتصال بریم به باغ خاطره

میای که آواز بخونم با نفس مسیحیت

بیا عزیز بی کسیم چشای من نشیمنت

 فولادفر


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 8:0 :: توسط : Admin

دیرآمدی

تمام شدم

از بس بلعیدم اندوه نبودنت را

می بخشمت

با اینکه هزار شب بی خوابی طلب دارم از تو


ارسال شده در تاریخ : دو شنبهبرچسب:, :: 16:18 :: توسط : Admin

بیمارستان جیغ کشیدن ممنوع

در قسمت راهرو دویدن ممنوع

غیر از دو سه تا که پول وپارتی دارند

یک دانه قرص هم اکیدن ممنوع 

رسول امیری


ارسال شده در تاریخ : شنبهبرچسب:, :: 9:17 :: توسط : Admin

دستم رها کنید که کلاغان آسمان

ازنو هوای جنگ و مرافعه کرده اند

دستم رها کنید ،به اشتباه دیگران

ما را اسیر در این معامله کرده اند

رسول امیری 


ارسال شده در تاریخ : شنبهبرچسب:, :: 9:8 :: توسط : Admin

من بغض نیلوفرانه

یک مردابم

که دستان مرداب

ریشه هایم را در هرزگی

خود اسیر کرده اند

اما من ساقه هایم را

تشنه پاکی خورشید کرده ام

و پنجره ای سبز

از  جنس آینه

را در قلب ساقه هایم

گشوده ام

تا انعکاس دهد

نورخورشید را

در قلب ریشه های

دفن شده در مردابم را

خسروی 


ارسال شده در تاریخ : جمعهبرچسب:, :: 9:31 :: توسط : Admin

همينطوري الفبا ميگذارند
كلاهي بر سر آ ميگذارند
 الف را تا اسارت ميكشانند
وقاف هم در قفس جا ميگذارند!! 

محمد یزدانپناه


ارسال شده در تاریخ : سه شنبهبرچسب:, :: 15:46 :: توسط : Admin

یادمان به خیر!

سر غروب خورشید را فوت می کردیم

پدرمان کوه بود 

و دره ها دایه های سینه چاک مان

همان جا آشنا شدم با تمدن چشم هایت

و آتشی که در ما شب نشینی داشت

مد تهاست آفتاب برآمده

لباسم بوی دهه ی اول آغاز می دهد

و من عادت کرده ام

به غارنشینی چشم های تو!

 

(رسول امیری)


ارسال شده در تاریخ : سه شنبهبرچسب:, :: 12:55 :: توسط : Admin

خوشمزه تر از بلال گندم هستی

خوش آب و هوا کلاس چندم هستی؟

یک بوسه ی بی کلاس مهمانم کن

ول کن نگران حرف مردم هستی؟

********************

دل پشت سرش بدو بدو عاشق شد

گفتم طرف یار نرو ، عاشق شد

وقتی در کوچه روی دل می بستند

در خلوت یک پیاده رو ، عاشق شد

************************

انسانم و مثل دیگران غم دارم

در سینه حرارت جهنم دارم

ای ناز گل شکسته، رویای منی

رویای تو را، بوی تو را کم دارم

***********************

زندانی حکم اشتباهم قاضی

محکوم دو تا چشم سیاهم، قاضی

تقصیر خودش بود علامت می داد

 والله بخدا که بی گناهم قاضی

**********************

او همسفر من است و من، همسفرش

او در به در است و من ،در به درش

احساس پریدن و رهایی دارم

 او بال و پر من است و من، بال و پرش

**************************

سرما شده، رقص بندری ،می چسبد

در کوچه بن بست ، دری می چسبد

وقتی جگر از خون کسی لبریز است

شعری به زبان مادری ، می چسبد

****************************

رسول امیری 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبهبرچسب:, :: 8:45 :: توسط : Admin

پس از قرن ها

همچنان پر از نفس و تازگی

درست مانند لحظه آغاز

از گذرگاه آینه می گذری

و چه ماهرانه ساز دنیا را کوک می کنی

نگاهت آفتاب مست بهار است

در جستجوی روزنه ای باریک

تا فرو رود در اعماق تاریکش

و ذرات معلق و سرگردان را

از طنابی که آفتاب می اندازد

خنیاگر و مست پرواز دهد تا اوج نیاز

و براستی که چه ملتهبانه مست می کند

دست های ظریف رویایی ات

هنوز چه استادانه نقش می زنند

پرده هزار نقش دلفریب دنیا را

و چون آشنایانی مهربان و هنرمند

هرجا که می رسند قلمی میزنند و نقشی می نگارند

هنگام رسیدن به دشت

نقش می زنند بر پهنه آن

دامنی از نیلوفران وحشی را

و هنگام رسیدن به دریا

می پاشند بر  محمل سبز

مشتی از ماهیان رنگارنگ

و براستی که نقش دستهای توانایت

قرن هاست که بر لوح هستی حک می شود

بی شک ، حتم دارم پس از این نیز

همچون عبور نسیم از کشاکش لحظه ها

می گذری جاودانه،از پس قرن ها

و این منم که در تصویر مهیج و نفس دار تو

ناگه قلبم می ایستد از وسوسه

و دور می شوم ، مانند تصویری مات

                             زینب محمودی


ارسال شده در تاریخ : شنبهبرچسب:, :: 16:9 :: توسط : Admin

در حسرت پرواز ، خیره به آسمان بی رنگ

 معنایی ندارد دیدن ، باید شنید.

 آواز کبوتر سیاه ، چه زیبا میخواند کلاغ سفید

 از شعارها با چشمی بسته میگذرم ، از صحنه ها دلهره ای ندارم ،

این شعار را در صحنه زندگی نخوان که من خاطره خوشی از دیدن ندارم.

 ترجیح میدم به آواز کلاغ سفید گوش کنم تا به بهانه های کبوتر سیاه.

 تو که از زندگی هیچ نمیدانی ، سکوت کن ، تنها فکر کن.

 در لا به لای این بال شکسته ، پری نیست برای پرواز این دلشکسته

 در تکرار روزهای گذشته ، نیست روزی به زیبایی روز به غم نشسته.

 تاریخ مصرف این قلب خیلی وقت است که گذشته ،

به سوی آن نیا که خطر مسمومیت بر روی دیواره های آن نوشته.

 آواز کلاغ سفید به از سکوت کبوتر سیاه

 این یک هشدار بود که هیچگاه به سوی من نیا!

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 12:4 :: توسط : Admin


من چرا دورم ازین نزدیکها
مانده ام همواره در تشکیکها
وایت برد سینه ام گردیده چون
صحنه ی سان دیدن از ماژیکها
بسکه از چشمِ تو بازی خورده ام
می شناسم جمله این تکنیکها
کاش چون سهراب ِ بودایی زده
می نشستم در کنار سیکها
در سکوت ساحل ِ زیبای شب
تاکها می آید از این تیکها
در مصاف قلبها اول شدم
می رسد از هر طرف تبریکها
با کمی دقت مرایا می شود
چهره های پشت این ماتیکها
گرچه از بی دینیم شرمنده ام
دل نمی بندم به این لاییکها 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبهبرچسب:, :: 10:35 :: توسط : Admin

این عینک دلشکسته ام می بینید
لبهای خموش و بسته ام می بینید

حاشا که درین عکس مقوایی هم
من ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍پشت به در نشسته ام می بینید
‍‍‍‍ 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبهبرچسب:, :: 10:26 :: توسط : Admin

ای کاش در آن حالت خوش می ماندیم
برتوسن نور تا فلق می راندیم
از یاد نمی برم شب زیبا را
آنشب که نشستیم و رباعی خواندیم 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبهبرچسب:, :: 10:12 :: توسط : Admin

باران.... 

دستانت را به من بده

که گرمی دستانت را حساس کنم

باران... 

خسته ام،

باران شانه هایم را فشار ده

تا در اعماق روزگارت محو شوم

باران...

باران ببار  بر روی حوض ماهی ها

صدای تپش قلبشان را احساس می کنم

که در عرش اسمانت احساس دلتنگی دارند

باران، باران ... .


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبهبرچسب:, :: 9:44 :: توسط : Admin



دخترم نقاش است

با قلم موهایش

و به اندازه معمولی رنگ

می کشد چهره ی یک خاطره را

دختری چنگ به دست

بالهایش چه بلند

هفت سیمرغ به دورش چرخان

دخترم می فهمد

پرسپکتیو ِ نگاه ِ خورشید

پشت پرچین ِ شبِ مهتابی

می شناسد

هوس ِ شب پره را

با سیاهی قلم

می کشد طرح ِ چراغی از دور

با دو پای ِ زخمی

و ضریحی که خودش

دست به بالا دارد



محمدرضا درانی نژا 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبهبرچسب:, :: 9:42 :: توسط : Admin

دفتری پاره پاره از متنهای من ، دلی شکسته از حرفهای من .
صدایت پر شده در گوش من که میگفتی : تو مغروری، دل بکن از دنیای من.
میگفت که تو را همه میخواهند ، تو مال همه هستی جز من !
میگفت همه ی متنهایت را پاره کردم ، در آتش قلبم ریختم و سوزاندم .
میگفت که دیگر شنیدن صدایت برایم هیچ آرامشی ندارد ، احساساتت برای همه زیباست ، برای من هیچ زیبایی ندارد.
عکسهایم را پاره کرد ، و باز قلبم را در کوچه پس کوچه های تنهایی آواره کرد.
من که کسی نبودم ، او برایم این حرفها را گفت و مرا بیچاره کرد.
متنهای من تنها یک خواننده داشت ، او نمیدانست که احساست من تنها یک مخاطب داشت.
آن نویسنده ی محبوب در خیال تو ، تنها عاشق تو بود ، آن صدایی که آرامش میداد به تو، تنها به عشق تو میخواند.
تو نداستی غرور من ، غرور عشق بود و سکوت من خواسته ی سرنوشت بود.
هر چه نوشتم برای تو بود و هر چه خواندم به عشق تو بود. 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبهبرچسب:, :: 12:20 :: توسط : Admin

درد دل می کنم و درد دلم کم نمیشه
تو جهنمی که ساختم دیکه سردم نمیشه
قافیه ها در میرن از دستم و دست تنها میشم
یه قباله سیاهم که تو جعبه جا می شم
 

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبهبرچسب:, :: 16:26 :: توسط : Admin

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ
انجمن ادبی شعرو داستان مهتاب شهرستان داراب
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان می تراود مهتاب و آدرس mahtab.darab.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 43
بازدید کل : 73233
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 47
تعداد آنلاین : 1


Alternative content