ازدرد دوری کوفتم خود را به دیوار
امشب تمام استخوانهایم شکسته
ایل و تبــارم را بسوزان راحتــم کــن
ای ماجــرای زیر خاکستر نشسته
رویــای سرمــاخورده ی ولگرد برگرد!
هرجا رسیدی کمتر از ما گفتکو کن
اهل جهنم را چه کارش با زمستان
آتش بیاور تاولــم را شستشو کــن
ای عشق از عشق من امشب دست بردار
ول کن دلش را لعنتی،لعنت بــه شیــطان
دیدی چه گفتم؟معذرت می خواهم ای عشق
از کــوره در رفتم نفهمیـــدم بــه قــــــرآن
تقصیــر از شعر مـن بی معرفت بــود
امایکی باید بداند مـــرگ من چیست؟
مـرگ مـن از داغ کسی مثــل.....،بمانــد
کم دارم امشب عاشقم دست خودم نیست
بــاران گرفتــه زخـــم آغــوش کسی که
جرات نـدارم ماجــــرایش را بگــــویم
دنیا نمی داند چه حالی دارم امشب
حتـا همین حـالا نشسته روبرویـم